به عشق خدا
يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۳۵ ب.ظ
وصل تو کجا و من مهجور کجا
دردانـه کجا، حوصـله مور کجا
هر چند ز سوخـتـن ندارم باکـی
پـروانه کجـا و آتـش طـور کجـا
* * *
یـا رب مکن از لـطف پریشـان مـا را
هرچند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تـو غـنی بوده و مـا مـحتـاجـیـم
مـحتـاج به غـیـر خـود مـگردان ما را
* * *
یا رب به محمد و علی و زهرا
یا رب به حسین و حسن آل عبا
کز لطف برآر حاجتم در دو سرا
بـی مـنـت خـلـق یـا عـلی الا عـلا
* * *
در دیده به جای خواب آب است مرا
زیـرا کـه بدیدنت شتـاب اسـت مرا
گـویـد بخـواب ، تا بـه خوابـش بینی
ای بی خبر چه جای خواب است مرا
* * *
بازآ بازآ ، هر آنچـه هسـتی بازآ
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صـد بـار اگر توبـه شکسـتی بازآ
* * *
ای دلـبر مـا مبـاش بـی دل بـر ما
یک دلبر ما به که دوصد دل بر ما
نـه دل بـر مـا نـه دلـبر اندر بر ما
یـا دل بـر مـا فرصت یا دلـبر مـا
* * *
از بـار گـنه شـد تـن مسکینـم پسـت
یا رب چه شود اگر مرا گیری دست
گر در عملم آنچه تو را شایـد نیست
انـدر کرمـت آنچـه مـرا باید هست
* * *
از چرخ فلک گردش یکسان مطلب
وز دور زمـانـه عدل سلطان مطلب
روزی چند در جهان خواهـی بـود
آزار دل هیـچ مسلـمـان مـطلـب
* * *
بی طاعت حق بهشت رضوان مطلب
بـی خاتـم دیـن ملک سلیـمـان مطلـب
گـر منزلـت هـر دو جهان میخواهی
آزار دل هیـچ مسـلـمـان مطـلـب
* * *
مجنون تـو کـوه را ز صحـرا نشناخـت
دیـوانـه عشـق تـو سـر از پا نشناخـت
هر کس به تو ره یافت ز خود گم گردید
آنکس که تو را شناخت خود را نشناخت
* * *
گفتـار نـکو دارم و کـردارم نیسـت
از گفت نکوی بی عمل عارم نیست
دشـوار بـود کردن و گـفـتـن آسـان
آسـان بسیـار و هیـچ دشوارم نیسـت
" رباعیات ابوسعید ابوالخیر مهنه "
۹۴/۰۶/۲۹